لیانا عشق مامان و بابا لیانا عشق مامان و بابا ، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره

نی نی جون ما

لباس صورتی

سه شنبه 13 دی ماه نود سلام ناز نازیه من امروز عصر با مامان بزرگی رفتیم برای شما خرید و یه ست 20 تیکه لباس صورتیو یه بلوز آستین کوتاه قرمز  برات خریدیم خیلی خوشکلن مامانت کلی ذوق کرد مبارکت باشه عزیزم اینم عکسش راستی شب هم خونه دایی رضات دعوت بودیم با بابیی رفتیم یه بلوز سبز خال خالی برای شما خریدیم یه دونه هم برای عسل کوچولو ...
20 مرداد 1391

مبارک باشه دخمل گلم سرویس حوله فیروزه ای

سه شنبه ٢٥ بهمن ماه ٩٠ سلام مامانی نازم امروز هم مامانی از درد ماهیچه پا نمی تونست درست راه بره اما فدای یه تار موی شما شب بابابا جونت رفتیم مغازه دوستشونو برای شما سرویس حوله و بادی قرمز و دو جفت پاپوش خوشکل و دو تا شلوار راحتی خریدیم خیلی خوشکلن عزیز دلم مبارکت باشه ...
20 مرداد 1391

خرید پلاک و ان یکاد برای دختر نازمون

پنجشنبه ٦ بهمن ٩٠ عصر بابابای خوشکلت رفتیم بازار طلافروشها و برای شما یه پلاک وان یکاد خوشکل خریدیم تا وقتی دنیا اومدی بندازیم گردنت تا هیچوقت چشم نخوری نازدونه ما اینم عکسش عزیزم راستی دیروز بابا جونت برای مامانی یه موبایل سامسونگ خوشکل خرید ...
20 مرداد 1391

تکه دوزی رو بالشتی و رو تشکی برای نی نی جون

سه شنبه ٤ بهمن ماه امروز شهادت حضرت رضا (ع ) ظهر با بابایی و شما رفتیم زیارت شاهزاده حسین جوپار خیلی شلوغ بود عزیزم شب هم اومدیم خونه من تصمیم گرفتم برای شما رو بالشتی و رو تشکی تکه دوزی کنم یه قارچ بزرگ حدود ٣ ساعت طول کشید کمر مامانی درد گرفت اما خیلی خیلی خوشکل شد عزیزم مبارک باشه یکی یه دونه مامان و باباکاش زودی بتونم بغلت کنم عزیزم ...
20 مرداد 1391

نيم ست طلا خوشكل مامان

سلام خوشكلم ما هنوز نمي دونيم شما چي هستي امروز مامان بزرگي اومد اينجا و يك هديه خيلي قشنگ برات آورده بود عزيزم من كه خيلي خيلي ذوق كردم ماماني برات يه نيم ست طلا خريده بود اگه دخملي باشي براي شماست و اگه آقا پسر باشي مال مامانته هههههههههه اي كاش دخملي باشي تا تو گردن خودت بندازم عزيزم                             ...
20 مرداد 1391

اولین خنده لیانا

دوشنبه ٢٥ اردیبهشت ماه یک ماهگیت مبارک لیانا جونم واااااااااااااااای امروز خیلی خوشحالم لیانای من شما امروز تو صورتم نگاه کردی و خندیدی انگار خدا دنیا رو به مامانی داده البته شما از همون روزهای اول می خندیدی اما بیشتر تو خواب هیچوقت تو صورتم نگاه نکرده بودی و بخندی خیلی دوست دارم عشق من و بابا لیانای ما ...
13 مرداد 1391